دست نوشته های یک گفتاردرمانگر

ساخت وبلاگ

دستنوشته های یک گفتاردرمانگر

دست نوشته های یک گفتاردرمانگر...
ما را در سایت دست نوشته های یک گفتاردرمانگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : slpao بازدید : 33 تاريخ : يکشنبه 5 فروردين 1397 ساعت: 2:48

آقای همسر کتابم را برداشت و شروع کرد بلند بلند از روی کتاب خواندن ...بخش گروه درمانی را می خواند ...من با واژه ها به خاطراتم سفر می کردم ، کاری که کمتر انجام می دهم ... کتاب را گرفتم و گفتم نمی خواهد بخوانی و اشکهایم سرازیر شدند این روزها گاهی به مقتضای شرایط به عقب بر می گردم به سال 88 و 89 زمانیکه با یک حرکت انقلابی روند کاری ام را تغییر دوباره ای دادم. گویا هر 5 سال یک بار باید این کار را می کردم ... نمی دانم شاید چون وسط انقلاب و حکومت نظامی به دنیا آمده ام و حالا سر 5 سال دوم بود و آن موقع حدود 10 سال سابقه کاری داشتم و مراجعان زیاد ... 5 سال پیش وقتی آقای دکتر ... با من برای کار تماس گرفت و گفت این جا ممکن است مراجعان زیادی نداشته باشی را به خاطر می آورم ... او یک متخصص در کار خودش بود ... از مدل کاری او خیلی ایده گرفتم ... مهمترین مختصه ای که هیچ وقت از یاد نمی برم زیبایی محل کارش بود او طوری به محل کارش می رسید انگار که خانه محل سکونتش است. چیدمان وسایل و گلدانهای گل که با سلیقه در محل کار بودند و اهمیت به تمیزی محل کار و عاشقانه کار کردن ... و من چه قدر آن جا را دوست داشتم ... حتی حالا سالی یک بار حتما به هر بهانه ای سری به آنجا می زنم و روزهای خوبم را مرور می کنم ... سال 88 با پسر دانشجویی آشنا شدم که دانشجوها را دور خودش جمع می کرد. آنها با هم مباحثات علمی داشتند. یک ر دست نوشته های یک گفتاردرمانگر...ادامه مطلب
ما را در سایت دست نوشته های یک گفتاردرمانگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : slpao بازدید : 24 تاريخ : شنبه 23 دی 1396 ساعت: 3:45

مصطفی با همان لباس سربازی اش جلویم ایستاد و گفت " تو خیلی ناامیدی" و من که می دانستم در مورد چه چیزی صحبت می کند فقط گریه کردم ... به خاطر تلاشهای زیادی که کرده بودم ... قدم به قدم ... چله به چله ...او در مورد سلوک حرف می زد و من لیوانهای شیشه ای روی دست نوشته های یک گفتاردرمانگر...ادامه مطلب
ما را در سایت دست نوشته های یک گفتاردرمانگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : slpao بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت: 0:25


لازم نیست تسبیح به دست، در خانه بود و گریست.. می توانی یک درمانگر باشی و در خانۀ سبزِ درمانی ات، هوایی شوی. می توانی پروانه باشی و زیبایی را از برگ های زندۀ درخت وام بگیری و تا ابدیت، پرواز کنی... «و درد هنوز هم دامنه دارد» ... شاید تا پایان پروانه شدن..."

همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدأ

به سوی آنجا که بتوانی انسان‌تر باشی

و از آنچه که هستی و هستند فاصله بگیری

این رسالت دائمی توست

دست نوشته های یک گفتاردرمانگر...
ما را در سایت دست نوشته های یک گفتاردرمانگر دنبال می کنید

برچسب : جودی, نویسنده : slpao بازدید : 25 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 0:27

حالا تو با چشمای بسته می رقصی تند ... تند ... تند تر ....حالا قلبت مثل یه پرنده توی قفسه سینه خودش را به در و دیوار می کوبه و تو این عدم تعادل و افتادن را دوست داری و توی این رقص عرفانی با چشمهای بسته چیزهای قشنگ تری را مرور می کنی که گاهی در واقعیت یادت می ره ببینی و یک نفر را می بینی که دستای تو ر دست نوشته های یک گفتاردرمانگر...ادامه مطلب
ما را در سایت دست نوشته های یک گفتاردرمانگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : slpao بازدید : 21 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 14:19

مراجع در حرفهایش اشاره کرد که اتاق درمان او را به یاد کتاب سلاخ خانه شماره ۵ می اندازد  اولین سفر او به خانه درمانی...او بعد از یک روز درمان تقریبا فشرده به شهر خود رفت. و در بخشی از نوشته هایش این جملات ادبی از ذهنش تراوش کرده بود  "دیشب توی اتوبوس در حالت خواب و بیداری این ابیات از مولانا به ذهنم دست نوشته های یک گفتاردرمانگر...ادامه مطلب
ما را در سایت دست نوشته های یک گفتاردرمانگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : slpao بازدید : 28 تاريخ : شنبه 31 تير 1396 ساعت: 17:56

آنچه تار و پود وجودم با آن سرشته شده، آنچه همیشه قلب مرا می سوزاند، آنجه به من فداکاری می آموزد، آنچه نور می بخشد و راه را روشن می کند، آنچه به آدمیتم می آموزد و درد عطا می کند، آنچه به قلب آرامش می دهد، آنچه روح را به عالم بالا می برد، آنچه به زندگی شور و شوق می دهد، آنچه زیبا را زیباتر می کند، آنچ دست نوشته های یک گفتاردرمانگر...ادامه مطلب
ما را در سایت دست نوشته های یک گفتاردرمانگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : slpao بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 16:48

یکم اردیبهشت روز گفتاردرمانیه

دیروز نوشته های جالبی از درمانگران در مورد گفتاردرمانی خوندم ...

و صداهایی شنیدم که عمق بیشتری به تجارب درمانگریم می دهند ...

و باز برای خودم هویت حرفه ایم را بیان کردم

من

یک

گفتاردرمانگرم

دست نوشته های یک گفتاردرمانگر...
ما را در سایت دست نوشته های یک گفتاردرمانگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : slpao بازدید : 40 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 8:22

گاهی آدم وقتی در محیطی قرار می گیرد که به هوای آن عادت ندارد

احساس نفس تنگی پیدا می کند

مثل یک روستایی که ریه هایش به هوای شهر عادت ندارد

و به سرفه می افتد

من اما، این روزها زیاد سرفه می کنم ...

دست نوشته های یک گفتاردرمانگر...
ما را در سایت دست نوشته های یک گفتاردرمانگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : slpao بازدید : 41 تاريخ : چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت: 4:03

مهماندار لهجه غلیط اصفهانی دارد و بوی تنش که پر است از چربی های سیگار، مشامم را می زند.  بلیطم را می دهم. یک لحظه هم گمانم نمی‌برد که آخرین اتوبوس «همسفر» تهران – اصفهان را سوار شده ام. به مسیر درمانی فکر نمی کنم. به راه‌های رفته فکر نمی کنم. به سختی‌های سفر فکر نمی کنم. به تمرین‌های انجام داده یا نداده فکر نمی کنم. به روزهای سخت گذشته و خاطرات تلخ و رنج‌آور گذشته فکر نمی کنم. حرف‌های درمانگر در ذهنم می‌آید و می رود. گاهي حرف هايش را به ياد مي آورم و فكر مي كنم. حرف‌ها می‌آید و می‌رود همچنان. گاهی می خندم. گاهی بغض می‌کنم و گاهی هم حرف‌هایش را حلاجی می‌کنم و خوب فکر می کنم. حرص می‌خورم وقتی حرف چند روز قبل یادم می‌آید که می‌گوید «آخرین سفر درمانی» و یا بدجور بعض می‌کنم و احساساتی می شوم وقتی می‌گوید تا صبح به فکر کودک مراجعش بوده. و گاهی وقت‌ها عمیق تفکر می‌کنم وقتی سکوت می‌کند و حرفی نمی زند. حرف‌ها بیشتر در ذهنم مانده اند تا عمل ها. یادم به نوشته ناخوانده می‌افتد که فقط حمایت های درمانگر است که در ذهن می ماند.. اما به گمانم تمام حرف‌های درمانگر در ذهن می‌ماند. حرف‌هایی که فارغ از احس دست نوشته های یک گفتاردرمانگر...ادامه مطلب
ما را در سایت دست نوشته های یک گفتاردرمانگر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : slpao بازدید : 37 تاريخ : چهارشنبه 4 اسفند 1395 ساعت: 4:03